.•¤ تصویر این هفته خانه آرزو
¤•.
.•¤**¤•. متن
زیر توسط
نیــما نوشته شد .•¤**¤•.
.•¤**¤•. شعر های عاشقانه .•¤**¤•.
|
سه شنبه 87 مهر 16 ساعت 2:13 عصر |
به چشمانت عادت کرده بودم / با دستانت رفاقت کرده بودم نمى آیى توامشب کاش دیشب / دل سیرى نگاهت کرده بودم
دلم در حلقه غمها نشسته / زبانم بسته و سازم شکسته وجودم پر ز شعر عاشقانه ست / تو را می خواهم و اینها بهانه ست
عشق آن نیست که یک دل به صد یار دهی عشق آن است که صد دل به یک یار دهی
کاش بودی تا دلم تنها نبود / تا اسیر غصه ی فردا نبود کاش بودی تا فقط باور کنی / بی تو هرگز زندگی زیبا نبود
کاش می شد قلب ما از یاس بود / تک تک گلبرگ آن احساس بود پاک و سبز و ساده و بی ادعا / کاش می شد بهتر از الماس بود کاش می شد عشق را تفسیر کرد / عاشقی را با محبت سیرکرد
عاشقى را شرط اول ناله و فریاد نیست تا کسى از جان شیرین نگذرد فرهاد نیست عاشقى کار هر عیاش نیست غم کشیدن صنعت نقاش نیست
تقدیم به آنکه دارمش دوست تقدیم به آن که قلبم از اوست اگر مهتاب از تن بر کند پوست جدا هرگز نگردد یادم از دوست
تقصیر دلم چیست اگر روی تو زیباست حاجت به بیان نیست که از روی تو پیداست من تشنه یک لحظه تماشای تو هستم افسوس که یک لحظه تماشای تو رویاست
در ذهن نیافرینمت می میرم از شاخه اگر نچینمت می میرم ای عادت چشم های بی حوصله ام یک روز اگر نبینمت می میرم
|
|
نظر شما ( ) |
|
.•¤**¤•. متن
زیر توسط
نیــما نوشته شد .•¤**¤•.
...•¤**¤•. امشب .•¤**¤•...
|
دوشنبه 87 اردیبهشت 2 ساعت 10:13 عصر |
امشب به کوی عاشقان با دیده ام سر می زنم امشب نشان عشق را بر قلب دلبر می زنم امشب فدایش می شوم با اشتیاق و عاشقی امشب به پای دلبرم با شوق پرپر می زنم امشب به اسم دلبرم غم را ز سر وا می کنم بر باده چشمان او صد بار ساغر می زنم امشب به شوق روی اوتا صبح شادی می کنم امشب غمار عشق را بر غصه کمتر می زنم امشب شقایق می شوم صد بارعاشق می شوم نام بلند عشق را بر سطر دفتر می زنم امشب شفاعت می کند گویی نگاه او مرا من با نگاهم بارها بر خانه اش در می زنم!
|
|
نظر شما ( ) |
|
.•¤**¤•. متن
زیر توسط
نیــما نوشته شد .•¤**¤•.
...•¤**¤•. عشق کاغذی .•¤**¤•...
|
پنج شنبه 87 فروردین 22 ساعت 10:14 عصر |
دستمال کاغذی به اشک گفت :
قطره قطره ات طلاست
یکم از طلای خود حراج می کنی ؟
عاشقم
با من ازدواج می کنی ؟
اشک گفت :
ازدواج اشک و دستمال کاغذی !
تو چقدر ساده ای
خوش خیال کاغذی !
توی ازدواج ما
تو مچاله می شوی
چرک می شوی و تکه ای زباله می شوی
پس برو و بی خیال باش
عاشقی کجاست !
تو فقط
دستمال باش !
دستمال کاغذی ، دلش شکست
گوشه ای کنار جعبه اش نشست
گریه کرد و گریه کرد و گریه کرد
در تن سفید و نازکش دوید
خون ِ درد
آخرش ، دستمال کاغذی مچاله شد
مثل تکه ای زباله شد
او ولی شبیه دیگران نشد
چرک و زشت مثل این و آن نشد
رفت اگرچه توی سطل آشغال
پاک بود و عاشق و زلال
او
با تمام دستمالهای کاغذی
فرق داشت
چون که در میان قلب خود
دانه های اشک کاشت .
|
|
نظر شما ( ) |
|
لیست کل مطالب خانه آرزو
|
|