سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
سلام دوست عزیز . . . . . .  به خانه ی آرزو خوش آمدید . . . . . . امیدواریم در این مکان لحظات خوشی را با ما سپری کنید. . . . . . ما را با انتقادات و پیشنهادات سازنده ی خود در ادامه هرچه بهتر این مسیر یاری کنید . . . . . . با تشکر از شما دوست گرامی . مدیر وبلاگ خانه ی آرزو : نیـما نـامجو
 مهمانان خانه آرزو

کل مهمانان خانه آرزو

1080682

 

مهمانان امروز

112

 

مهمانان دیروز

36

 

منوی اصلی

خانه  آرزو

  RSS 

شناسنامه

پل ارتباط با نیما

گفتگو با نیــما

اضافه کردن آی دی من به لیست یاهو آی دی خود

درباره خودم

من تنها یک چیز میدانم

و آن اینکه

هیچ نمی دانم...

 

 

بهترین حرف:

به همه عشق بورز ،

به تعداد کمی اعتماد کن ،

و بـه هیـچ کـس بـدی نکــن ...

لوگوی خانه آرزو
.•¤خانه ی آرزو¤•.
آرشیو مطالب
مالتی مدیا
گرافیک
کاربردی
اینترنت
موبایل
ابزارهای سی دی
امنیتی
کدهای جاوا
آموزش ترفند
هک و کرک
پزشکی
علمی
فیلم
موزیک
بازی
کد تقلب بازی
اس ام اس و جوک
شـعـر
رمان و داستان
عاشقانه
جملات زیبا
طنز
بیوگرافی
خواندنی ها
دانستنیها
سرگرمی
تصاویر زیبا
آشپزی
معرفی سایت
دل نوشته
برگزیده دیگران
فال و طالع بینی
مناسبتها
ادعیـه
مطالب متفرقه
آداب و رسوم مشهد
شهر من
نقاط دیدنی
سفارش قالب
پیوندهای روزانه

نیمای عزیز [398]
علیرضای عزیز [223]
داداش مصطفی [278]
سحــر عزیز [268]
محیای عزیز [280]
بهار خانم گل [484]
مریم عزیز [348]
[آرشیو(7)]

فهرست موضوعی
Crack . Download . Free . Regged . v4.9.6 . WinAll . YoutubeGet . دانلود آهنگ جدید و بسیار زیبای بردیا به نام خوابشو ببینی با دو ک . گوگل , گوگل ارث , google , google earth , دانلود گوگل ارث .
دوستان پارسی بلاگی

عاشق آسمونی
وبلاگ گروهی فصل انتظار
پرسه زن بیتوته های خیال
... دست خط
سایت اطلاع رسانی دکتر رحمت سخنی
جمله های طلایی و مطالب گوناگون
● بندیر ●
دنیای جوانی
!!! بی عشق
««««« آخرالزمان »»»»»
مهر بر لب زده
دختری در راه آفتاب
... عشاق (عکس، شعر و
گروه تک تاز نظر بدین
شب و تنهایی عشق
حمایت مردمی دکتر احمدی نژاد
آقاشیر
شعـر و احساس
بی عینک
.:: رویش عشـق ::.
تکنولوژی کامپیوتر
یادداشتها و برداشتها
جاده خاطره ها
... تنهاترین عشق یه عاشق
زنبور در ما نی در جهان
دختـرک
اویس
از تبار آسمان
وبلاگ تخصصی فیزیک
آدمکها
تصویری از هنر مردم
manna71
آیین جوانمردان
عطـش
محمد قدرتی Mohammad Ghodrati
عاشقانه
زندگی عاشقانه
پری برای پریدن
نهِ/ دی/ هشتاد و هشت
سیمرغ
احساس با تو بودن
اس ام اس های جدید و بسیار زیبا
کان ذن ریو کاراته دو ایلخچی
مقالات مشاوره و روانشناسی و اختلالات روانی و رفتاری
خلــوت مــن
! پرواز را به خاطر بسپار
... موجیم که آسودگی ما
بـدنســازی
زن بودن ممنوع
فرشتگان رنجور
خــط بارون
سودابه
ازدواج
کبو ترانه... تا بام ملکوت
آرامش جاویدان در پرتو آموزه های اسلام
دوزخیان زمین
گنجینه
سید ذاکر
آوای ققنوس
آغاز راه
عکس
عشـــقــولــک
آسمان سرخ
در قلمرو سکوت
عاشق دلباخته
دیوونه بازی
امیدزهرا omidezahra
شب مهتابی
عشق من هیچ وقت تنهام نزار
غریب روزگار یوسف زهرا
شیعه مذهب برتر
همسفر عشق
آواز سرد
شــبــانــه
راهنما
پایگاه اطلاع رسانی قاین نیوز
وباگی خالی از خنده
افرایش صدای گوشی+راه کسب درآمد از اینترنت
عروسک تنها و دلتنگ
کشکول
شمیــم
نگاهم برای تو
اشعار و داستانهای عاشقانه
کانون مطالعاتی دانشجویان دانشگاه الزهراء(س)
ایستگاه دوستی
زنان در جهان
... با او می شود
دالانی بسوی بهشت
چرک نویس های یک سردبیر جوان
به سایت تفریحی سونگ ایل گوک خوش آمدید
بسم الله الرحمن الرحیم
کبوترانه
تخصصی ترین وبلاگ خاطرات
بروبچز دبیرستان روشنگر
همه چیز...
پرنسس کوچولو
خولنجان
اقاقیای من
دوست داشتنی ها
راه شب
طعم شیرین دو دقیقه
ایــ عزیـــــز ـــــــران
خودت va خودم
☆★☆ رمضان ☆★☆
◄◄◄$ نوشته عاشقانه شیطونک $►►υ
گزیده ای از تاریخ تمدن جهان باستان (ایران باستان ، مصر باستان ‍،
دانشمنـد
پـروانـه وار
عشق من اس ام اس عاشقانه و اس ام اس ضد حال و کلیپ - من آقاشیر
سلطان عشق
سامانتا
سرزمین دور
قلبی از یخ
پرواز
در فراق وطنم
دختر و پسر ها وارد نشند اینجا مرکز عکس های جدیده
بیشه عشق
کوهنوردی
محرما نه
به نام خاتم کار بال پروانه ها
موتور سنگین ... HONDA - SUZUKI ... موتور سنگین
شعر و داستانهای عاشقانه
ماورای سکوت
.: مدیـا بـلاگ :.
حریم یاس
دهکده
زخمی عشق
خانه آرزو
نازنین یار
داستانهای وروجک و مامانی
موسسه آسیب های اجتماعی ستایشگران
دانلود بازار کلیپ موزیک جدید نرم افزار
((( بهترین سایت دانلود موزیک )))
تا ریشه هست، جوانه باید زد...
عشق
خلوت تنهایی
اس ام اس عاشقانه
تا بی نهایـت
... زیبایی سایه ی خداوند
...اینجا شبیه عشق
زمزمه های دلتنگی
Ship & Naval
شهید محمدهادی جاودانی (کمیل)
ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی
عاشقان پرسپولیس
انتظــار
مشهــد وبـلاگ
*** هلاک عشق ***
تنها
ب مثل باران
اس ام اس
گل یخ
بی ستاره ترین شبهای زندگی
سنگفرش خیال
چند کیلو امیدواری
..:: نـو ر و ز::..
باور
خاطـرات
اس ام اس سرکاری اس ام اس خنده دار و اس ام اس طنز
تا.....شقایق
Lovely
دنیا به روایت یوسف
نسیم فسا
desperado bug
جاده خدا
عکس | کلیپ | جک و لطیفه | دانلود | نرم افزار | موبایل | کد جاوا
دیوانگـی و عاقلـی
عاشقان پرسپولیس
اس ام اس و مطالب طنز و عکس‏های متحرک
توکای شهر خاموش
دختـر و پسـر
بال های شکسته
تک ستاره
خانواده بهشتی
سیصد
حاصلِ حوصله ها
بهارستـان
ساغر هستی
روزنگاره های من در پس لحظه های بودنم
... دچار یعنی عاشق
Ghasedak
عاشقان جواد کاظمیان
یاد ایام
نسل بـرتـر
دل نوشته های بهاری
به خود آییم و بخواهیم ، ‏که انسان باشیم
پـر پـرواز 2
(نوشته های یامین(رویا
مرا صدا کن شبی
زندگـی
اس ام اس سرکاری
ستاره مهجور
هواداران محسن چاوشى
وبلاگ سایت ایران سهراب
آسمان آبی
دشت جنون
انتظار
خانواده و زندگی سالم
سوپر من
دختـری تنهـا
انتظار عشق
عشق من لاکه
آهستـان
عاشقانه ترین عاشقانه های من
... حافظ غم دل با که بگویم
مدرسه ورزشهای رزمی پارسیان در شهرستان بابلسر
ایران کلیپ
السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین
san30zam


     

سایر دوستان

السلام علیک یا علی ابن

موسی الرضا (ع)

سلطـان قلبهـا

دهکـده احسـاس

خدا حافظ زندگی

برخاسته از خاک

خداهمسفرجاده عشق ما

لحظه های احتضار

کانون فرهنگی مذهبی مسجد آل محمد (ص)

بوی جوی مولیان آید همی ، یاد یار مهربان آید همی

مژی جون و یادداشتهایش

صلیب نقره ای

آن سوی خیال

ترانه های عاشقی

پاتوقی شاد برای شادترین ها

پاتوق پسر و دخترهای مشهدی

سرگیجه ها

غوغای عشق در دفتر عشق

روزگار تنهایی

فروشگاه اینترنتی

وبلاگ مهر

سکوت شب

بوی بنفشه

این هفت نفر

از هر دری

لبخند عشق و دوستی

بیا تو همه چی داریم

من یکتا هستم

دانلود جدیدترین موزیکها

Bia 2 Webloge

خاطرات ریز و درشت گلاب

مهسا کوچولو

دوران زندگی

امپراتور عشق

عاشق عشق

شهر شهره فرنگ


     

Template Designed :
Powered :
www.parsiblog.com

.•¤  تصویر این هفته خانه آرزو ¤•.

 

.•¤**¤•. متن زیر توسط  نیــما نوشته شد .•¤**¤•.   

عنوان متن ...•¤**¤•. بیوگرافی خوارزمی .•¤**¤•... سه شنبه 87 مهر 2  ساعت 1:41 صبح

ابوریحان محمد بن احمد خوارزمی
ابوریحان محمد بن احمد خوارزمی ، از برجسته ترین دانشمندان سراسر اعصار بشری و از بزرگترین دانشمندان ایرانی دوره اسلامی ، به سال 362 ق /973 م در " بیرون " شهرستان کاث ( شمال شرقی " خیوه " بر کرانه راست آمودریا ) و در یک خانواده گمنام خوارزمی تبار – که به قول خود او : " شاخه ای از درخت تناور
ابوریحان محمد بن احمد خوارزمی
ابوریحان محمد بن احمد خوارزمی ، از برجسته ترین دانشمندان سراسر اعصار بشری و از بزرگترین دانشمندان ایرانی دوره اسلامی ، به سال 362 ق /973 م در " بیرون " شهرستان کاث ( شمال شرقی " خیوه " بر کرانه راست آمودریا ) و در یک خانواده گمنام خوارزمی تبار – که به قول خود او : " شاخه ای از درخت تناور ایرانی اند " زاده شد . و هم از دوره نوباوگی خصلت جستجوگری و استعداد تتبع و تحقیق علمی در وی نمایان وشکوفا گردید .
از استادان و بزرگانی که به او علم را آموختند می توان
ابونصر منصور بن علی عراق از خاندان " شاهیه " خوارزم که خود از ریاضی دانان و منجمان بزرگ ایرانی بود نام برد که امر تربیت و تعلیم او را در شهر " کاث " بر عهده گرفت .
استاد دیگرش در رشته حکمت و علوم عقلی همانا عبدالصمد حکیم بود ، که سلطان محمدغزنوی پس از چیرگی بر خوارزم او را به تهام قرمطی گری – یعنی گرایش باطنی شیعی – گرفت و کشت . حتی قصد کرد که بیرونی را هم با همان اتهام به استادش ملحق کند چون مشرب فلسفی غالبا از خصائص مذاهب تشیع است ، بی تردید بیرونی در مبانی عقیدتی خود، که آزاد اندیش و سخت بدور از تعصب و تعبد فکری بوده ، علاوه بر سلوک روشمند علمی و ریاضی ، بسا متاثر از چنان مشرب و مذهبی بوده است .
بیرونی به سبب هوش و دانش و بینش فراعادی خود ، در نزد خوارزمشاه پایگاهی والا و احترامی خاص یافت ، چندان که رایزن آن امیران در امور سیاسی گردید.
در اوایل جمادی الثانی سال 409 ، بیرونی در روستای " جیفور " کابل مشغول رصد کردن عرض های جغرافیایی آن نواحی بود ، و چنین نماید که تا پایان آن سال در پیرامون همان جا به کار رصد گری اشتغال داشته است . پس از این ، مدت های متوالی یا متناوب در غزنین بسر برده . از جمله رصدی در انقلاب صیفی 410 نموده ، و خسوف 13 ج 1/410 را در آن جا ضبط کرده است .
راجع به سال مرگ وی ، همان اشارات حکیم غضنفر تبریزی باشد که گوید : " به خط شاگردش ابوالفضل سرخسی دیده شده که استاد در روز آدینه 2 رجب 440 ه ق در گذشت "
فهرست آثار :
آثار گرانبار و پر شمار بیرونی محدود به مرزهای تخصصی رشته های دانش بشری در آن روزگار نگردیده بلکه با اندیشه وسعتمند خود همه ابعاد معرفت را در بر گرفته است . اگر دانش های نقلی را کنار بگذاریم ، وی در معارف عقلی خصوصا در همه شعب علوم اثباتی و انسانی صاحب نظر و اثر است . پس ، آثار او را – اعم از موجود یا مفقود – می توان بر حسب طبقه بندی کلی علوم و فنون احصا کرد .شمار آن ها اعم از مقاله یا رساله و کتاب ، آن چه بیرونی خود نوشته است : 160 عنوان می شود ، که اگر مجموع 25 عنوان رساله دیگر از استادش ابونصر عراق و دوستش ابوسهل مسیحی را هم – هر دو به نام او کرده اند- و خود در فهرست آثارش آورده بر آن شماره بیفزاییم ، روی هم 185 عنوان اثر متسم به نام بیرونی یاد گردیده است .
از این شمار ، 40 عنوان اثر بیرونی به صورت نسخ خطی در کتاب خانه های جهان موجود است که 30 اثر تا کنون بطبع رسیده ، و 25 اثر از این رقم به زبان های اروپایی و فارسی ترجمه شده است .

نظر شما  ( )

.•¤**¤•. متن زیر توسط  نیــما نوشته شد .•¤**¤•.   

عنوان متن ...•¤**¤•. بیوگرافی حکیم ابوالقاسم فردوسی .•¤**¤•... سه شنبه 87 مهر 2  ساعت 1:40 صبح

 
فردوسی استاد بی همتای شعر و خرد پارسی و بزرگترین حماسه سرای جهان است. اهمیت فردوسی در آن است چه با آفریدن اثر همیشه جاوید خود، نه تنها زبان ، بلکه کل فرهنگ و تاریخ و در یک سخن ، همه اسناد اصالت اقوام ایرانی را جاودانگی بخشید و خود نیز برآنچه که میکرد و برعظمت آن ، آگاه بود و می دانست که با زنده نگه داشتن زبان ویژه یک ملت ، در واقع آن ملت را زندگی و جاودانگی بخشیده است .
بسی رنج بردم در این سال سی
عجم زنده کـردم بدیــن پــــارسی
فردوسی در سال 329 هجری برابر با 940 میلادی در روستای باژ از توابع طوس در خانواده ای از طبقه دهقانان دیده به جهان گشود و در جوانی شروع به نظم برخی از داستانهای قهرمانی کرد. در سال 370 هجری برابر با 980 میلادی زیر دید تیز و مستقیم جاسوس های بغداد و غزنین ، تنظیم شاهنامه را آغاز می کند و به تجزیه و تحلیل نیروهای سیاسی بغداد و عناصر ترک داخلی آنها می پردازد. فردوسی ضمن بیان مفاسد آنها، نه تنها با بغداد و غزنین ، بلکه با عناصر داخلی آنها نیز می ستیزد و در واقع ، طرح تئوری نظام جانشین عرب و ترک را می ریزد حداقل آرزوی او این بود که ترکیبی از اقتدار ساسانیان و ویژگیهای مثبت سامانیان را در ایران ببیند. چهار عنصر اساسی برای فردوسی ارزشهای بنیادی و اصلی به شمار می آید و او شاهنامه خود را در مربعی قرار داده که هر ضلع آن بیانگر یکی از این چهار عنصر است آن عناصر عبارتند از: ملیت ایرانی ، خردمندی ، عدالت و دین ورزی او هر موضوع و هر حکایتی را برپایه این چهار عنصر تقسیم می کند. علاوه بر این ، شاهنامه ، شناسنامه فرهنگی ما ایرانیان است که می کوشد تا به تاخت و تاز ترک های متجاوز و امویان و عباسیان ستمگر پاسخ دهد او ایرانی را معادل آزاده می داند و از ایرانیان با تعبیر آزادگان یاد می کند؛ بدان سبب که پاسخی به ستمهای امویان و عباسیان نیز داده باشد؛ چرا که مدت زمان درازی ، ایرانیان ، موالی خوانده می شدند و با آنان همانند انسان های درجه دوم رفتار می شد بنابراین شاهنامه از این منظر، بیش از آن که بیان اندیشه ها و نیات یک فرد باشد، ارتقای نگرشی ملی و انسانی و یا تعالی بخشیدن نوعی جهانبینی است.
سی سال بعد یعنی در سال 400 هجری برابر با 1010 میلادی پس از پایان خلق شاهنامه این اثر گرانبها به سلطان محمود غزنوی نشان داده می شود. به علت های گوناگون که مهمترینشان اختلاف نژاد و مذهب بود اختلاف دستگاه حکومتی با فردوسی باعث برگشتن فردوسی به طوس و تبرستان شد. استاد بزرگ شعر فارسی در سال 411 هجری برابر با 1020 میلادی در زادگاه خود بدرود حیات گفت ولی یاد و خاطره اش برای همه دوران در قلب ایرانیان جاودان مانده است.
زبان ، شرح حال انسان هاست اگر زبان را برداریم ، تقریبا چیزی از شخصیت ، عقاید، خاطرات و افکار نظام یافته ما باقی نخواهد ماند بدون زبان ، موجودیت انسان هم به پایان می رسد زبان ، ذخیره نمادین اندیشه ها، عواطف ، بحران ها، مخالفت ها، نفرت ها، توافق ها، وفاداری ها، افکار قالبی و انگیزه هایی است که در سوق دادن و تجلی هویت فرهنگی انسانها نقش اساسی دارد.همگان بر این باورند که واژه ها در کارگاه اندیشه و جهان بینی اندیشمندان و روشنفکران هر دوره در هم می آمیزند تا زایش مفاهیم عمیق انسانی تا ابد تداوم یابد. با وجود این ، در یک داوری دقیق ، تمایزات غیرقابل کتمان و قوت کلام سخنسرای نام آور ایرانی حکیم ابوالقاسم فردوسی با همتایان همعصر خود آشکارا به چشم می خورد زبان و کلمات برآمده از ذهن فرانگر و تیزبین او، در محدودیت قالبهای شعری ، تن به اسارت نمی سپارد و ناگزیر به گونه شگفت آوری زنده ، ملموس و دورپرواز است فردوسی به علت ضرورت زمانی و جو اختناق حاکم در زمان خود، بالاجبار برای بیان مسائل روز: زبانی کنایه و اسطوره ای انتخاب کرده است ؛ در حالی که محتوای مورد بحث او مسائل جاری زمان است بدین اعتبار، فردوسی از معدود افرادی است که توان به تصویر کشیدن جنایات قدرت سیاسی زمان خویش را داشته است پایان سخن آن که انگیزه فردوسی از آفریدن شاهنامه مبارزه با استعمار و استثمار سیاسی ، اقتصادی و فرهنگی خلفای عباسی و سلطه امیران ترک بود .
آنچه کورش کرد و دارا وانچه زرتشت مهین
زنده گشت از همت فردوسی سحـر آفرین
نام ایــــران رفته بــود از یـاد تا تـازی و تـرک
ترکــتــازی را بــرون راندند لاشـــه از کـمین
ای مبـــارک اوستـــاد‚ ای شاعـــر والا نژاد
ای سخنهایت بســوی راستی حبلی متین
با تـــو بد کـــردند و قــدر خدمتت نشناختند
آزمـــنـــدان بــخیـــل و تاجـــداران ضـنــیــن
زندگی نامه
حکیم فردوسی در “طبران طوس” در سال 329 هجری به دنیا آمد. پدرش از دهقانان طوس بود و از نظر مادی دارای ثروت و موقعیت قابل توجهی بود. از احوال او در عهد کودکی و جوانی اطلاع درستی در دست نیست ولی مشخص است که در جوانی با درآمدی که از املاک پدرش داشته به کسی محتاج نبوده است؛ اما اندک اندک آن اموال را از دست داده و به تهیدستی گرفتار شده است.
فردوسی از همان ابتدای کار که به کسب علم و دانش پرداخت، به خواندن داستان هم علاقمند شد و مخصوصاً به تاریخ و اطلاعات مربوط به گذشته ایران عشق می ورزید.
همین علاقه به داستانهای کهن بود که او را به فکر به نظم در آوردن شاهنامه انداخت.
چنان که از گفته خود او در شاهنامه بر می آید، مدتها در جستجوی این کتاب بوده است و پس از یافتن دستمایه ی اصلیی داستانهای شاهنامه، نزدیک به سی سال از بهترین ایام زندگی خود را وقف این کار کرد.
او خود می گوبد:
بسی رنج بردم بدین سال سی
عجم زنده کردم بدین پارسی
پی افکندم از نظم کاخی بلند
که از باد و باران نیابد گزند
بناهای آباد گردد خراب
ز باران و از تابش آفتاب
فردوسی در سال 370 یا 371 به نظم در آوردن شاهنامه را آغاز کرد و در اوایل این کار هم خود فردوسی ثروت و دارایی قابل توجهی داشت و هم بعضی از بزرگان خراسان که به تاریخ باستان ایران علاقه داشتند او را یاری می کردند ولی به مرور زمان و پس از گذشت سالهایی، در حالی که فردوسی بیشتر شاهنامه را سروده بود دچار فقر و تنگدستی شد.
اَلا ای برآورده چرخ بلند
چه داری به پیری مرا مستمند
چو بودم جوان برترم داشتی
به پیری مرا خوار بگذاشتی
به جای عنانم عصا داد سال
پراکنده شد مال و برگشت حال
بر خلاف آن چه مشهور است، فردوسی سرودن شاهنامه را صرفاً به خاطر علاقه خودش و حتی سالها قبل از آن که سلطان محمود به سلطنت برسد، آغاز کرد؛ اما چون در طی این کار رفته رفته ثروت و جوانی را از دست داد، به فکر افتاد که آن را به نام پادشاهی بزرگ کند و به گمان اینکه سلطان محمود چنان که باید قدر او را خواهد شناخت، شاهنامه را به نام او کرد و راه غزنین را در پیش گرفت.
اما سلطان محمود که به مدایح و اشعار ستایش آمیز شاعران بیش از تاریخ و داستانهای پهلوانی علاقه داشت، قدر سخن فردوسی را ندانست و او را چنانکه شایسته اش بود تشویق نکرد.
علت این که شاهنامه مورد پسند سلطان محمود واقع نشد، درست معلوم نیست.
عضی گفته اند که به سبب بدگوئی حسودان، فردوسی نزد محمود به بی دینی متهم شد (در واقع اعتقاد فردوسی به شیعه که سلطان محمود آن را قبول نداشت هم به این موضوع اضافه شد) و از این رو سلطان به او بی اعتنائی کرد.
ظاهراً بعضی از شاعران دربار سلطان محمود به فردوسی حسد می بردند و داستانهای شاهنامه و پهلوانان قدیم ایران را در نظر سلطان محمود پست و ناچیز جلوه داده بودند.
به هر حال سلطان محمود شاهنامه را بی ارزش دانست و از رستم به زشتی یاد کرد و بر فردوسی خشمگین شد و گفت: که “شاهنامه خود هیچ نیست مگر حدیث رستم، و اندر سپاه من هزار مرد چون رستم هست”.
گفته اند که فردوسی از این بی اعتنائی سلطان محمود بر آشفت و چندین بیت در هجو سلطان محمود گفت و سپس از ترس مجازات او غزنین را ترک کرد و چندی در شهرهائی چون هرات، ری و طبرستان متواری بود و از شهری به شهر دیگر می رفت تا آنکه سرانجام در زادگاه خود، طوس درگذشت.
تاریخ وفاتش را بعضی 411 و برخی 416 هجری قمری نوشته اند.
فردوسی را در شهر طوس، در باغی که متعلق به خودش بود، به خاک سپردند.
در تاریخ آمده است که چند سال بعد، محمود به مناسبتی فردوسی را به یاد آورد و از رفتاری که با آن شاعر آزاده کرده بود پشیمان شد و به فکر جبران گذشته افتاد و فرمان داد تا ثروت فراوانی را برای او از غزنین به طوس بفرستند و از او دلجوئی کنند.
اما چنان که نوشته اند، روزی که هدیه سلطان را از غزنین به طوس می آوردند، جنازه شاعر را از طوس بیرون می بردند.
از فردوسی تنها یک دختر به جا مانده بود، زیرا پسرش هم در حیات پدر فوت کرده بود و گفته شده است که دختر فردوسی هم این هدیه سلطان محمود را نپذیرفت و آن را پس فرستاد.
شاهنامه نه فقط بزرگ ترین و پر مایه ترین مجموعه شعر است که از عهد سامانی و غزنوی به یادگار مانده است بلکه مهمترین سند عظمت زبان فارسی و بارزترین مظهر شکوه و رونق فرهنگ و تمدن ایران قدیم و خزانه لغت و گنجینه ادبـیات فارسی است.
فردوسی طبعی لطیف داشته، سخنش از طعنه و هجو و دروغ و تملق خالی بود و تا می توانست الفاظ ناشایست و کلمات دور از اخلاق بکار نمی برد.
او در وطن دوستی سری پر شور داشت. به داستانهای کهن و به تاریخ و سنن قدیم عشق می ورزید.
ویژگیهای هنری شاهنامه
“شاهنامه”، حافظ راستین سنت های ملی و شناسنامه قوم ایرانی است. شاید بی وجود این اثر بزرگ، بسیاری از عناصر مثبت فرهنگ آبا و اجدادی ما در طوفان حوادث تاریخی نابود می شد و اثری از آنها به جای نمی ماند.
فردوسی شاعری معتقد و مومن به ولایت معصومین علیهم ‌السلام بود و خود را بنده اهل بیت نبی و ستاینده خاک پای وصی می دانست و تاکید می کرد که:
گرت زین بد آید، گناه من است
چنین است و آیین و راه من است
بر این زادم و هم بر این بگذرم
چنان دان که خاک پی حیدرم
فردوسی با خلق حماسه عظیم خود، برخورد و مواجهه دو فرهنگ ایران و اسلام را به بهترین روش ممکن عینیت بخشید، با تأمل در شاهنامه و فهم پیش زمینه فکری ایرانیان و نوع اندیشه و آداب و رسومشان متوجه می شویم که ایرانیان همچون زمینی مستعد و حاصل خیز آمادگی دریافت دانه و بذر آیین الهی جدید را داشته و خود به استقبال این دین توحیدی رفته اند.
چنان که در سالهای آغازین ظهور اسلام، در نشر و گسترش و دفاع از احکام و قوانینش به دل و جان کوشیدند.
اهمیت شاهنامه فقط در جنبه ادبی و شاعرانه آن خلاصه نمی شود و پیش از آن که مجموعه ای از داستانهای منظوم باشد، تبارنامه ای است که بیت بیت و حرف به حرف آن ریشه در اعماق آرزوها و خواسته های جمعی، ملتی کهن دارد.
ملتی که در همه ادوار تاریخی، نیکی و روشنایی را ستوده و با بدی و ظلمت ستیز داشته است.
شاهنامه، منظومه مفصلی است که حدوداً از شصت هزار بیت تشکیل شده است و دارای سه دوره اساطیری، پهلوانی، تاریخی است.
فردوسی بر منابع بازمانده کهن، چنان کاخ رفیعی از سخن بنیان می نهد که به قول خودش باد و باران نمی تواند گزندی بدان برساند و گذشت سالیان بر آن تأثیری ندارد.
در برخورد با قصه های شاهنامه و دیگر داستانهای اساطیری فقط به ظاهر داستانها نمی توان بسنده کرد.
زبان قصه های اساطیری، زبانی آکنده از رمز و سمبل است و بی توجهی به معانی رمزی اساطیر، شکوه و غنای آنها را تا حد قصه های معمولی تنزل می دهد.
حکیم فردوسی خود توصیه می کند:
تو این را دوغ و فسانه مدان
به یکسان روش در زمانه مدان
از او هر چه اندر خورد با خرد
دگر بر ره رمز معنی برد
شاهنامه روایت نبرد خوبی و بدی است و پهلوانان، جنگجویان این نبرد دائمی در هستی اند.
جنگ کاوه و ضحاک ظالم، کین خواهی منوچهر از سلم و تور، مرگ سیاوش به دسیسه سودابه و . . . همه حکایت از این نبرد و ستیز دارند.
تفکر فردوسی و اندیشه حاکم بر شاهنامه همیشه مدافع خوبی ها در برابر ظلم و تباهی است. ایران که سرزمین آزادگان محسوب می شود همواره مورد آزار و اذیت همسایگانش قرار می گیرد.
زیبایی و شکوه ایران، آن را در معرض مصیبت های گوناگون قرار می دهد و از همین رو پهلوانانش با تمام توان به دفاع از موجودیت این کشور و ارزشهای عمیق انسانی مردمانش بر می خیزند و جان بر سر این کار می نهند.
برخی از پهلوانان شاهنامه نمونه های متعالی انسانی هستند که عمر خویش را به تمامی در خدمت همنوعان خویش گذرانده است.
پهلوانانی همچون فریدون، سیاوش، کیخسرو، رستم، گودرز و طوس از این دسته اند.
شخصیت های دیگری نیز همچون ضحاک و سلم و تور وجودشان آکنده از شرارت و بدخویی و فساد است.
آنها مأموران اهریمنند و قصد نابودی و فساد در امور جهان را دارند.
قهرمانان شاهنامه با مرگ، ستیزی هماره دارند و این ستیز نه روی گردانی از مرگ است و نه پناه بردن به کنج عافیت، بلکه پهلوان در مواجهه و درگیری با خطرات بزرگ به جنگ مرگ می رود و در حقیقت، زندگی را از آغوش مرگ می دزدد.
اغلب داستانهای شاهنامه بی اعتباری دنیا را به یاد خواننده می آورد و او را به بیداری و درس گرفتن از روزگار می خواند ولی در همین حال آنجا که هنگام سخن عاشقانه می رسد فردوسی به سادگی و با شکوه و زیبایی موضوع را می پروراند.
نگاهی به پنج گنج نظامی در مقایسه با شاهنامه، این حقیقت را بر ما نمایان تر می کند. در پنج گنج، شاعر عارف که ذهنیتی تغزلی و زبانی نرم و خیال انگیز دارد، در وادی حماسه چنان غریق تصویرسازی و توصیفات تغزلی شده که جای و مقام زبان حماسه را فراموش کرده است حال آنکه که فردوسی حتی در توصیفات تغزلی در شأن زبان حماسه، از تخیل و تصاویر بهره می گیرد و از ازدحام بیهوده تصاویر در زبان حماسی اش پرهیز می کند.
تصویرسازی
تصویرسازی در شعر فردوسی جایی بسیار مهم دارد. شاعر با تجسم حوادث و ماجراهای داستان در پیش چشم خواننده او را همراه با خود به متن حوادث می برد، گویی خواننده داستان را بر پرده سینما به تماشا نشسته است.
تصویرسازی و تخیل در اثر فردوسی چنان محکم و متناسب است که حتی اغلب توصیفات طبیعی درباره طلوع، غروب، شب، روز و . . . در شعر او حالت و تصویری حماسی دارد و ظرافت و دقت حکیم طوس در چنین نکاتی موجب هماهنگی جزئی ترین امور در شاهنامه با کلیت داستان ها شده است.
چند بیت زیر در توصیف آفتاب بیان شده است:
چو خورشید از چرخ گردنده سر
برآورد بر سان زرین سپر
***
پدید آمد آن خنجر تابناک
به کردار یاقوت شد روی خاک
***

چو زرین سپر برگرفت آفتاب
سرجنگجویان برآمد ز خواب
و این هم تصویری که شاعر از رسیدن شب دارد:
چو خورشید تابنده شد ناپدید
شب تیره بر چرخ لشگر کشید
موسیقی
موسیقی در شعر فردوسی از عناصر اصلی شعر محسوب می شود. انتخاب وزن متقارب که هجاهای بلند آن کمتر از هجاهای کوتاه است، موسیقی حماسی شاهنامه را چند برابر می کند.
علاوه بر استفاده از وزن عروضی مناسب، فردوسی با به کارگیری قافیه های محکم و هم حروفیهای پنهان و آشکار، انواع جناس، سجع و دیگر صنایع لفظی تأثیر موسیقایی شعر خود را تا حد ممکن افزایش می دهد.
اغراقهای استادانه، تشبیهات حسی و نمایش لحظات طبیعت و زندگی از دیگر مشخصات مهم شعر فردوسی است.
برآمد ز هر دو سپه بوق و کوس
هوا نیلگون شد، زمین آبنوس
چو برق درخشنده از تیره میغ
همی آتش افروخت از گرز و تیغ
هوا گشت سرخ و سیاه و بنفش
ز بس نیزه و گونه گونه درفش
از آواز دیوان و از تیره گرد
ز غریدن کوس و اسب نبرد
چکاچاک گرز آمد و تیغ و تیر
ز خون یلان دشت گشت آبگیر
زمین شد به کردار دریای قیر
همه موجش از خنجر و گرز و تیر
دمان بادپایان چو کشتی بر آب
سوی غرق دارند گفتی شتاب
منبع داستانهای شاهنامه
نخستین کتاب نثر فارسی که به عنوان یک اثر مستقل عرضه شد، شاهنامه ای منثور بود.
این کتاب به دلیل آن که به دستور و سرمایه “ابومنصور توسی” فراهم آمد، به “شاهنامه ابومنصوری” شهرت دارد و تاریخ گذشته ایران به حساب می آید.
اصل این کتاب از میان رفته و تنها مقدمه آن که حدود پانزده صفحه می شود در بعضی نسخه های خطی شاهنامه موجود است.
علاوه بر این شاهنامه، یک شاهنامه منثور دیگر به نام شاهنامه ابوالموید بلخی وجود داشته که گویا قبل از شاهنامه ابومنصوری تألیف یافته است، اما چون به کلی از میان رفته درباره آن نمی توان اظهارنظر کرد.
پس از این دوره در قرن چهارم شاعری به نام دقیقی کار به نظم در آوردن داستانهای ملی ایران را شروع کرد.
دقیقی زردشتی بود و در جوانی به شاعری پرداخت.
او برخی از امیران چغانی و سامانی را مدح گفت و از آنها جوایز گرانبها دریافت کرد.
دقیقی ظاهراً به دستور نوح بن منصور سامانی مأموریت یافت تا شاهنامه ی ابومنصوری را که به نثر بود به نظم در آورد.
دقیقی، هزار بیت بیشتر از این شاهنامه را نسروده بود و هنوز جوان بود که کشته شد (حدود 367 یا 369 هـ. ق) و بخش عظیمی از داستانهای شاهنامه ناسروده مانده بود.
فردوسی استاد و هشمهری دقیقی کار ناتمام او را دنبال کرد.
از این رو می توان شاهنامه دقیقی را منبع اصلی فردوسی در سرودن شاهنامه دانست.
بخش های اصلی شاهنامه
موضوع این شاهکار جاودان، تاریخ ایران قدیم از آغاز تمدن نژاد ایرانی تا انقراض حکومت ساسانیان به دست اعراب است و کلاً به سه دوره اساطیری، پهلوی و تاریخی تقسیم می شود.
دوره اساطیری
این دوره از عهد کیومرث تا ظهور فریدون ادامه دارد. در این عهد از پادشاهانی مانند کیومرث، هوشنگ، تهمورث و جمشید سخن به میان می آید. تمدن ایرانی در این زمان تکوین می یابد. کشف آتش، جدا کرن آهن از سنگ و رشتن و بافتن و کشاورزی کردن و امثال آن در این دوره صورت می گیرد.
در این عهد جنگها غالباً جنگ های داخلی است و جنگ با دیوان و سرکوب کردن آنها بزرگ ترین مشکل این عصر بوده است. (بعضی احتمال داده اند که منظور از دیوان، بومیان فلات ایران بوده اند که با آریایی های مهاجم همواره جنگ و ستیز داشته اند)
در پایان این عهد، ضحاک دشمن پاکی و سمبل بدی به حکومت می نشیند، اما سرانجام پس از هزار سال فریدون به یاری کاوه آهنگر و حمایت مردم او را از میان می برد و دوره جدید آغاز می شود.
دوره پهلوانی
دوره پهلوانی یا حماسی از پادشاهی فریدون شروع می شود. ایرج، منوچهر، نوذر، گرشاسب به ترتیب به پادشاهی می نشیند. جنگهای میان ایران و توران آغاز می شود.
پادشاهی کیانی مانند: کیقباد، کیکاووس، کیخسرو و سپس لهراست و گشتاسب روی کار می آیند. در این عهد دلاورانی مانند: زال، رستم، گودرز، طوس، بیژن، سهراب و امثال آنان ظهور می کنند.
سیاوش پسر کیکاووس به دست افراسیاب کشته می شود و رستم به خونخواهی او به توران زمین می رود و انتقام خون سیاوش را از افراسیاب می گیرد. در زمان پادشاهی گشتاسب، زرتشت پیغمبر ایرانیان ظهور می کند و اسفندیار به دست رستم کشته می شود.
مدتی پس از کشته شدن اسفندیار، رستم نیز به دست برادر خود، شغاد از بین می رود و سیستان به دست بهمن پسر اسفندیار با خاک یکسان می گردد، و با مرگ رستم دوره پهلوانی به پایان می رسد.
دوره تاریخی
این دوره با ظهور بهمن آغاز می شود و پس از بهمن، همای و سپس داراب و دارا پسر داراب به پادشاهی می رسند.
در این زمان اسکندر مقدونی به ایران حمله می کند و دارا را که همان داریوش سوم است می کشد و به جای او بر تخت می نشیند.
پس از اسکندر دوره پادشاهی اشکانیان در ابیاتی چند بیان می گردد و سپس ساسانیان روی کار می آیند و آن گاه حمله عرب پیش می آید و با شکست ایرانیان شاهنامه به پایان می رسد.


نظر شما  ( )

.•¤**¤•. متن زیر توسط  نیــما نوشته شد .•¤**¤•.   

عنوان متن ...•¤**¤•. بیوگرافی ابومسلم خراسانی .•¤**¤•... سه شنبه 87 مهر 2  ساعت 1:34 صبح

چنانکه در تاریخ نهضت های ملی ایرانیان دیده ایم ملت ایران برای رهایی از قید اسارت تازیان از راههای مختلف استفاده کرد که یکی از آنها طریق جنگ و عصیان و دیگری ادبیات و دیگر دین بود. ابو مسلم از جمله کسانی است که در عین توجه به ملیت، درحالیکه قیام او برای تحکیم مبانی ملیت و استقلال ایران مفید و موثر بود از طریق مذهب استفاده بردو با تقویت یکی از مذاهب اسلامی یعنی تشیع بر ضد خلفای اموی که از مخالفین جدی شیعه بوده اند، قیام کرد و آنان را از میان برد تا سرانجام مخالفین جدی ایران و ایرانیان و طرفداران سیادت نژادی عرب یعنی بنی امیه را برانداخت و حکومت را بدست ایرانیان داد.
نام و نسب او را در مآخذ مختلف به وجوه گوناگون آورده اند چنانکه بعضی او را ابو مسلم عبدالرحمان بن مسلم و برخی ابو مسلم عبدالرحمن بن عثمان بن سیار و بعضی دیگر ابو اسحاق ابراهیم بن عثمان بن بشار بن شیدوش پسر گودرز دانسته اند و در کتاب محاسن اصفهان( تالیف مفضل بن سعد ما فروخی اصفهانی) وی از نوادگان رهام پسر گودرز از پهلوانان بزرگ شاهنامه شمرده شده است. در مورد محل تولد ابومسلم نیز اختلاف است، چنانکه گروهی وی را از اهل «فریدن» اصفهان دانسته اند و دسته ای وی را از ناحیه «فاتق» اصفهان می دانند که بعدها به خراسان رفته است و عده ای وی را اهل روستای «سنجرد» یا« ماخوان» مرو دانسته اند. ضمناً باید دانست که درایرانی بودن ابو مسلم تردیدی نیست زیرا پدر او اصلاً ونداد هرمز ( بنداد هرمز) نام داشت و پس از آنکه قبول اسلام کرد به عثمان و یا مسلم موسوم گردید.
ابو مسلم در کودکی نزد عیسی بن معقل در اصفهان زندگی می کرد، دراین زمان چند تن از مبلغین ابراهیم بن محمد، امام بنی عباس ، نزد عیسی رفتند و چون استعداد و هوش ابو مسلم را مشاهده کردند او را پیش ابراهیم امام در مکه بردند و ابو مسلم در نزد امام به خدمت پرداخت تا سر انجام در سال 128 هجری هنگامی که جوانی نوزده ساله بود از جانب ابراهیم امام مامور خراسان گشت تا در آنجا که در آن زمان از مراکز مهم تشیع بود به تبلیغ شیعه عباس بپردازد. از جمله سفارشهای ابراهیم به ابو مسلم آن بود که: « اگر بتوانی در خراسان هیچکس را که به عربی تکلم کند باقی مگذار.» و ازاین فرمان به خوبی معلوم می شود که بنی عباس پیشرفت خود را تنها در جانبداری از ایرانیان می دانسته اند و ابو مسلم نیز در عین تظاهر به تشیع خالی از تعصب ملی نبود.
در این مدت دعوت شیعه بنی عباس مخفیانه انجام می شد اما در سال 129 هجری هنگامیکه ابو مسلم همراه با هفتاد تن از روسای شیعه عازم مکه بود در کومش ( نام قدیم ناحیه سمنا و دامغان) نامه ای از ابراهیم دریافت کرد که فرمان ان نامه چنین بود:« از هر کجا که نامه را یافتی بازگرد و به دعوت آشکار شیعه آل عباس بپرداز.»از این رو ابومسلم به یکی از روستاهای مرو به نام فنین بازگشت و روسای آل عباس را نیز به مرو رود و طالقان و خوارزم و تخارستان و اطراف بلخ فرستاد تا دعوت خود را آشکار سازند.
دراین زمان ابو مسلم نامه ای به نصر بن سیار عامل بنی امیه در خراسان نوشت و او را به کتاب خدا و سنت پیامبر دعوت کرد اما نصر هجده ماه پس از قیام ابو مسلم سپاهی به سرداری یکی از اطرافیان خود به نام «یزید» برای جنگ با ابو مسلم فرستاد و این سردار در جنگ با سپاه ابو مسلم اسیر شد و سپاهیان نصر گریختند.
ابومسلم خلاف معمول نسبت به این اسیر نیکی کرد و در مداوای جراحات وی کوشید. هنگامی که یزید از نزد ابو مسلم می رفت، سردار خراسان گفت: بازگشت این مرد باعث خواهد شد که مردان پرهیزکار نزد ما آیند، زیرا دشمنان ما، ما را بت پرست و خون ریز و معترض به مال و جان مردم معرفی کرده اند و بیان مشاهدات این مرد ما را از این تهمتها بر کنار خواهد داشت. و به این ترتیب نخستین جنگ ابو مسلم با عمال بنی امیه علاوه بر فتح ظاهری منجر به پیروزی بزرگی از لحاظ معنوی برای وی گشت.
موضوع مهمی که در آن هنگام در خراسان جلب نظر می کرد اختلافات شدید میان قبایل عرب بخصوص مخالفت‌های سخت میان نصر بن سیار و سردسته فرقه یماینین معروف به «کرمانی» بود. ابو مسلم چون دشمنی و سرگرمی شدید این دو فرقه را دید به فکر افتاد که از طرفی بر شدت دشمنی این دو دسته نسبت به یکدیگر بیفزاید و از طرفی از یک دسته بر ضد دسته دیگر استفاده کند و چون یکی را از میان برد دیگری را نیز از پای در آورد. به همین منظور شروع به نوشتن نامه هایی به هر دو طرف کرد. مثلاً نامه ای به کرمانی نوشت و در ان از نصر بن سیار به نیکی یاد می کرد و به پیک خود دستور می داد که از راه سکونت قبایل طرفدار نصر بگذرد و طوری رفتار کند که آنها او را دستگیر کنند و نامه را بخوانند و همین کار را نسبت به طرف دیگر انجام می داد. نتیجه این کار این شد که هر دو طرف دوستار وی گردیدند.
از طرف دیگر ابو مسلم در حالیکه مردمان شهرهای مختلف خراسان مانند نسا و ابیورد و مرو رود را با خود همراه کرده بود تصمیم گرفت که در جنگ نصربن سیار و کرمانی شرکت نماید و از یکی برای ضعیف ساختن دیگری استفاده کند. کرمانی در این جنگ به حیله نصر از بین رفت و ابو مسلم بر آن شد تا با پسر کرمانی یعنی علی برای خونخواهی پدرش هم دست شود تا بیش از پیش باعث ضعیف ساختن حاکم دولت اموی در خراسان گردد. مبارزه شدید حاکم اموی خراسان با ابو مسلم از همین هنگام آغاز شد و نصر بن سیار برای مبارزه با سردار جوان ایرانی از دستگاه خلافت در دمشق تقاضای کمک کرد اما مروان خلیفه اموی به علت گرفتاری انقلابات در شام نصر را از فرستادن نیروی کمکی مایوس کرد.
این حوادث و مشکلات امویان. فرصت نیکی برای ابو مسلم در تحکیم مبانی نیات خویش و تشدید اشکالات بنی امیه در خراسان به وجود آورد و او را چنان مقتدر ساخت که بسیاری از مردم خراسان گروه گروه به بیعت او در می آمدند. نصر چون از این امر آگاهی یافت پیکی به نزد مخالفین خود مانند پسر کرمانی و شیبان خارجی فرستاد . آنها را به اتحاد در مقابل دشمن مشترک یعنی ابو مسلم فرا خواند.
اگر این اتحاد صورت می گرفت فتح ابو مسلم و غلبه ایرانیان غیر ممکن بود اما سردار جوان ایرانی به سرعت در صدد جبران این حوادث بر آمد و علی بن کرمانی و شیبان را با تحریک انان به خونخواهی کرمانی از قبول پیشنهاد نصر بن سیار باز داشت. از این هنگام تا آغاز سال 130 هجری ابو مسلم همواره مشغول ایجاد تفرقه بین قبایل عرب بود به طوریکه با این سیاست ابو مسلم قبایل عرب به دو دسته تقسیم شدند: گروهی طرفدار علی بن کرمانی و دسته ای دیگر به نام مضریین جانب نصر بن سیار را گرفتند و کار اختلاف این دو گروه به جایی کشید که هریک به فکر استمداد از ابو مسلم بر ضد طرف دیگر افتادند و به این منظور منتخبینی نزد ابو مسلم فرستادند. ابو مسلم پیش از دادن پاسخ صریح به منتخبین. با سران سپاه خود صحبت کرد و به آنان تعلیم داد که هنگامی که من بعنوان مشورت از شما سوال کردم همگی جانب علی بن کرمانی را بگیرید زیر اگر به به نصر یاری کنیم حکومت اموی را تقویت کرده ایم. پس از این امر ابو مسلم علی بن کرمانی را به جنگ با نصر تحریک کرد و هنگامی که علی و نصر در مرو سرگرم مبارزه بودند او با سپاهیان خویش به شهر هجوم آورد و بر انجا چیره شد و به طرفین جنگ فرمان داد تا به لشگرگاههای خود باز گردند و علاوه بر این پیکی به نزد نصر فرستاد تا او را به اطاعت از خویش فرا خواند و نصر چون چاره ای ندید شبانه با زن و فرزند و یکی از نزدیکان به حیله از دست ابو مسلم گریخت.
پس از فرار نصر ابومسلم عده ای را مامور تعقیب او کرد و سپس به تحکیم وضع خود در مرو و از بین بردن سران قبایل عرب همچون شیبان خارجی و علی بن کرمانی پرداخت. «قحطبه» یکی از سران بزرگ شیعه بنی عباس به همراه خالد بن برمک از خاندان برامکه از کسانی بودند که از طرف ابوسلم مامور تعقیب نصر شدند. آنها در طوس و حوالی نیشابور به پیشرفتهای شگرفی نایل شدند و تمیم پسر نصر را به قتل رساندند و نصر چون از اوضاع اطلاع یافت از نیشابور به کومش و از آنجا به گرگان گریخت. قحطبه نیز در تعقیب وی به گرگان رفت و در جنگ خونینی که در همان سال روی داد باز هم غلبه با خراسانیان بود و گرگان نیز بر قلمرو حکومت ابو مسلم افزوده شد.نصر بن سیار در حال گریز به نواحی مرکزی ایران و با انجام جنگهایی به کمک «ابن هبیره» عامل معروف بنی امیه بر ضد خراسانیان که منجر به شکست او شد نهایتاً به ساوه رفت و در آنجا درگذشت.
هنگامیکه خبر فتوحات سریع ابومسلم به ابن هبیره رسید سپاه بزرگی را که در کرمان به فرماندهی ابن ضیاره داشت مامور جنگ با ابو مسلم کرد و در این نبرد که در نزدیکی اصفهان روی داد در مدت کوتاهی سپاه بزرگ ابن هبیره از بیست هزار تن از سپاهیان ابو مسلم شکست خورد و غنائم زیادی نصیب همراهان ابو مسلم گردید.پس از این فتح به سرعت زور و حلوان و مداین و جلولاء و انبار و خانقین و بسیاری از نواحی دیگر به دست سپاهیان خراسان افتاد. سپاه ابومسلم پس از گذشتن از فرات و شرکت در جنگ شدیدی که منجر به کشته شدن قحطبه شد توانست کوفه را نیز فتح کند.
در همین اوقات در کوفه ابوالعباس سفاح به جانشینی امام انتخاب شد و به این طریق حکومتی که قسمت اعظم اولیای امور آن ایرانی و یا از معاشرین ایرانیان بودند به وجود آمد و حکومت متعصب و عربی اموی بر لبه پرتگاه فنا رسید. هنگامی که مروان بن محمد خلیفه اموی از کیفیت کار بنی عباس و پیشرفت خراسانیان اطلاع یافت خود با سپاهی عظیم به جنگ آنان شتافت و سفاح نیز سپاه بزرگی از خراسانیان به مقابله مروان فرستاد.دو لشکر در «زاب» به هم رسیدند که نهایتاً با پیروزی خراسانیان پایان یافت و مروان در حالیکه به مصر گریخته بود توسط سپاهیان خراسان که او را رها نکرده بودند کشته شد. پس از کشته شدن مروان و قتل عام بنی امیه دولت عباسیان به قدرت رسید که از همان ابتدای کار در عین همکاری با ایرانیان در فکر بر انداختن سران ایرانی همچون ابومسلم و ابو سلمه بود.آنان ابتدا ابو سلمه را با دسیسه در نزدیکی کوفه کشتند و سپس برای از بین بردن ابو مسلم به تکاپو افتادند.
پس از قتل ابو سلمه، سفاح برادر خود ابو جعفر منصور را نزد ابو مسلم به خراسان فرستاد و هنگامی که منصور قدرت و عظمت ابو مسلم را مشاهده کرد هنگام بازگشت برادر خود سفاح را به قتل ابو مسلم ترغیب کرد.
- اولین خیانت خلیفه: سفاح برای عملی کردن نقشه قتل ابومسلم. یکی از رجال عرب نژاد به نام سباع بن نعمان الازدی را به خراسان فرستاد. در همان هنگام مردی به نام زیاد بن صالح در ماوراء النهر بر ابومسلم طغیان کرده بود. ابو مسلم به سرعت برای فرونشاندن این شورش به همراه سباع بن نعمان به شهر «آمل» عزیمت کرد و در آنجا دریافت که علت قیام زیاد بن صالح تحریکات سباع بن نعمان بوده است. پس چون از قصد خائنانه سفاح خلیفه عباسی آگاهی یافت دستور داد فرستاده او را در آمل به قتل برسانند. ابومسلم پس از آن تا سال 136 هجری هیچگاه از خراسان بیرون نرفت و همواره ترجیح می داد تا از مرکز حکومت عباسیان دور باشد. اما سفاح که نتوانسته بود به وسیله «سباع بن نعمان» دشمن قدرتمند خود را از پای در آورد به فکر افتاد تا ابومسلم را به پایتخت بکشاند از این روی به وسیله وزیر خود « ابوالجهم بن عطیه» ابو مسلم را بر آن داشت تا برای ملاقات خلیفه و انجام حج به سمت پایتخت حرکت کند. هنگام عزیمت ابومسلم، سفاح به او فرمات داده بود که بیش از پانصد تن از سپاهیان را با خود نیاورد اما ابو مسلم به بهانه عدم اطمینان به مردم از قبول این فرمان عذر خواست و سرانجام با هشت هزار تن سپاهی به سمت پایتخت حرکت کرد.
- هنگامیکه ابو مسلم به پایتخت رسید، منصور که دشمنی سختی با ابومسلم داشت، خلیفه را برای قتل ابو مسلم تحریم کرد و از وی خواست زمانیکه ابومسلم برای گفتگو به خدمت خلیفه رسید چند تن را مامور کند تا او را از پشت مورد حمله قرار دهند و از پای در آوردند. سفاح ابتدا این رای را پذیرفت و منصور را مامور انجام این کار کرد اما بعد پشیمان شد و برادر را از این کار بازداشت. منصور اگر چه موفق به عملی ساختن نقشه شوم خود نشد اما بعدها در دوره خلافت خویش آنرا با قساوت و نامردی عجیبی به انجام رساند.
- آخرین توطئه در سال 136 هجری صورت گرفت و در همین سال ابوالعباس خلیفه عباسی بدرود حیات گفت و ابو جعفر منصور به جانشینی وی قرار گرفت.
در ان زمان ابو مسلم پس از زیارت حج آهنگ بازگشت به سمت خراسان کرد و چون این خبر به منصور رسید بسیار بیمناک شد، زیرا می دانست که اگر ابو مسلم به خراسان برسد دست یافتن به او کاری بسیار دشوار خواهد بود. پس نامه ای به او نوشت و گفت که ولایت مصر و شام را به وی واگذار کرده است تا او را از رفتن به سمت خراسان منصرف سازد، اما ابومسلم به نامه منصور توجهی نکرد و راه خراسان را ادامه داد. منصور بار دیگر نامه ای نوشت و به او فرمان داد که به خدمت خلیفه برگردد اما ابومسلم باز هم از قبول فرمان او سر باز زد.
منصور باز دست از اصرار نکشید و نامه ای دیگر مشتمل بر وعده های بسیار به ابو مسلم فرستاد اما این نامه نیز در ابومسلم موثر نیفتاد. سپس منصور به عموی خود عیسی بن علی و برخی از بزرگان بنی هاشم گفت تا نامه ای از جانب خود به ابومسلم بنویسند و او را به اطاعت از امر خلیفه دعوت کنند. منصور آن نامه را به دست یکی از معتمدان خویش به نام «ابو حمید مرورودی» نزد ابو مسلم فرستاد و به او سفارش کرد تا در ابتدا با ابومسلم به نرمی و ملاطفت صحبت کند و اگر ابو مسلم نا فرمانی کرد به او بگوید که منصور خود به جنگ با وی خواهد آمد، تا یا کشته شود و یا ابو مسلم را از میان بردارد.ابو حمید نیز چنین کرد و در حلوان به خدمت ابومسلم رسید. ابو مسلم پس از مشاوره کامل با یاران خود از جمله «ابو نثر مالک بن حیثم» و «نیزک» به ابو حمید مرو رودی پاسخ داد که به نزد صاحب خود برگرد و بگو که من به خدمت او نخواهم آمد. هنگامی که ابو حمید از بازگشت وی مایوس شد پیام منصور را به وی داد وقتی ابو مسلم سخنان تهدید آمیز منصور را شنید بیمناک شد و در تصمیم خود تردید کرد. در همین زمان «ابو داوود» نایب ابومسلم در خراسان به تحریک و به دستور منصور نامه ای به ابومسلم نوشت مبنی بر اینکه اگر تو با ابو مسلم آغاز جنگ کنی ما حاضر نخواهیم بود در عصیان به خلیفه خدا با تو همدست شویم.
پس ار دریافت این نامه ابومسلم از یاری خراسان مایوس شد ودومین اشتباه بزرگ در زندگی خویش را مرتکب شد که باعث عقب افتادن استقلال ایران تا یک قرن گردید. بدین معنی که از یک طرف بر اثر فشار و تهدید خلیفه و از طرف دیگر با مشاهده آثار خیانت از جانب نایب خود در خراسان، مجبور شد که علی رغم نصایح مشاورین خود که پیوسته او را از توجه به خدمت خلیفه منع می کردند، از راه خراسان بازگردد و به سمت مداین حرکت کند. هنگامی که به نزدیک مداین رسید گروهی از بنی هاشم با شکوهی فراوان از او استقبال کردند و او را با حرمت بسیار به پیشگاه خلیفه بردند.
فردای آنروز منصور به یکی از خادمان خود به نام عثمان بن نهیک دستور داد که با چهار نفر از سربازان که همگی عرب بودند با شمشیرهای آماده در پشت اطاق وی حاضر باشند و وقتی منصور سه بار دست بر دست زد به داخل اتاق آمده و در حضور خلیفه ابو مسلم را از پای درآورند. سپس شخصی را نزد ابومسلم فرستاد تا او را به خدمت منصور آورد و هنگامی که ابومسلم حاضر شد به او گفت می خواهم شمشیری را که در جنگ با عبدالله داشتی ببینم. ابو مسلم شمشیر را به او داد آنرا زیر تشکی گذاشت و آنگاه شروع به تندی و عقاب با ابو مسلم کرد و آتش خشم و کدورت دیرینه خود با ابومسلم را شعله ور ساخت و چون پاسخهای قاطع ابو مسلم را شنید بسیار خشمگین شد و دست بر دست زد.گماشتگان منصور هنگامی که صدای دست وی را شنیدند با شمشیرهای آخته بر سر ابو مسلم ریختند و او را از پای در آوردند. که این واقعه در بیست و پنجم ماه شعبان سال 137 هجری اتفاق افتاد. به این ترتیب یکی از بزرگترین سرداران ایران، در حالیکه همه وسایل استقلال و تجزیه ایران از حکومت عرب را در دست داشت، در نتیجه یک خبط و اشتباه نابخشودنی (از نظر ملت و ملیت ایرانی) خود را به قتلگاه کشانید و در آنجا به دست دشمن ضعیف. اما حیله گر و ناجوانمرد خود کشته شد.

نظر شما  ( )

.•¤**¤•. متن زیر توسط  نیــما نوشته شد .•¤**¤•.   

عنوان متن ...•¤**¤•. بیوگرافی سعدی شیرازی .•¤**¤•... سه شنبه 87 مهر 2  ساعت 1:31 صبح

شیخ مُصلِح الدین مُشرف بن عَبدُالله مشهور به سعدی شیرازی
زندگینامه
سعدی در شیراز دیده به جهان گشود. خانواده‌اش از دین‌آموختگان بودند و پدرش در دستگاه دیوانی اتابک سعد بن زنگی، فرمانروای فارس شاغل بود. پس از درگذشت پدر، سعدی که هنوز نوجوان بود، به توصیه اتابک برای ادامه تحصیل عازم بغداد شد و در مدرسه مشهور نظامیه و دیگر حوزه‌های علمی آن شهر به دانش‌آموزی پرداخت. تا ??? (هجری قمری) (???? (میلادی)) سعدی به عنوان طالب علم در بغداد ماند و از محضر استادانی چون شیخ ابوالفرج جوزی و شیخ شهاب‌الدین سهروردی بهره برد. پس از دانش‌آموختگی تصمیم به ترک بغداد گرفت ولی چون ایالت فارس ناامن و محل تاخت و تاز مغولان بود، به شیراز بازنگشت و برای حج گزاردن و جهانگردی یک رشته سفرهای طولانی را در پیش گرفت.
در این که سعدی از چه سرزمین‌هایی دیدن کرده میان پژوهندگان اختلاف نظر است و به حکایات خود سعدی هم نمی‌توان چندان اعتماد کرد، زیرا بسیاری از آنها پایه نمادین و اخلاقی دارند نه واقعی. مسلم است که شاعر به عراق، شام و حجاز سفر کرده است و شاید از هندوستان، ترکستان، آسیای صغیر، غزنه، آذربایجان، فلسطین، یمن و افریقای شمالی هم دیدار کرده باشد. او در این سفرهای سخت ماجراهای بسیار از سر گذراند که اسارتش به دست فرانک‌ها و بردگی در کار ساختمان برج و باروی شهر طرابلس از آن جمله است.
پس از حدود سی سال جهانگردی، وقتی سعدی به زادگاه خود بازگشت، مردی کهنسال بود (???? (میلادی)) و ابوبکر بن سعد بن زنگی بر فارس حکومت می‌کرد. سال‌های باقیمانده عمر سعدی به موعظه و نگارش گذشت. با استفاده از تجربه‌ها و آموخته‌هایش کتاب بوستان را در سال ??? (هجری قمری) (???? (میلادی)) به نظم، و گلستان را در سال ??? (هجری قمری) (???? (میلادی)) به نظم و نثر نگاشت.
آثار سعدی
گلستان سعدی
گلستان سعدی نام کتابی است که سعدی در میانه‌های عمر و یک سال پس از نوشتن بوستان (کتاب نخستش) آن را به نثر روان فارسی نوشت. از نثرهای روان، و بی‌مانند گلستان است که آن را استاد سخن می‌دانند. سعدی در همان ابتدا و در دیباچه‌ گلستان، کتاب خود را با نثری آغاز می‌کند که به واقع نشان دهنده چیرگی او در سخنوری و دانش او در واژه گزینی فارسی است. رفتار شاهان، منش درویشان، مزایای سکوت، جوانی و پیری از جمله موضوعاتی است که سعدی در هشت باب گلستان از آنها سخن می‌راند. پایان یافتن گلستان به دست سعدی برابر است با زمانی که مغولان به وسیله هلاکوخان موفق به فتح بغداد شدند

نظر شما  ( )

.•¤**¤•. متن زیر توسط  نیــما نوشته شد .•¤**¤•.   

عنوان متن ...•¤**¤•. بیوگرافی حافظ شیرازی .•¤**¤•... سه شنبه 87 مهر 2  ساعت 1:30 صبح

شمس الدین محمد حافظ ملقب به خواجه حافظ شیرازی و مشهور به لسان الغیب با وجود شهرت والای این شاعر در خصوص دوران زندگی حافظ بویژه زمان به دنیا آمدن او اطلاعات دقیقی در دست نیست ولی در حدود سال 726 ه.ق در شهر شیراز به دنیا آمد است.

اطلاعات چندانی از خانواده و اجداد خواجه حافظ در دست نیست و ظاهراً پدرش بهاء الدین نام داشته و در دوره سلطنت اتابکان فارس از اصفهان به شیراز مهاجرت کرده است. شمس الدین از دوران طفولیت به مکتب و مدرسه روی آوردو آموخت سپری نمودن علوم و معلومات معمول زمان خویش به محضر علما و فضلای زادگاهش شتافت و از این بزرگان بویژه قوام الدین عبدا… بهره ها گرفت.
خواجه در دوران جوانی بر تمام علوم مذهبی و ادبی روزگار خود تسلط یافت.
او هنوز دهه بیست زندگی خود را سپری ننموده بود که به یکی از مشاهیر علم و ادب دیار خود تبدل شد. وی در این دوره علاوه بر اندوخته عمیق علمی و ادبی خود قرآن را نیز کامل از حفظ داشت و از این روی تخلص حافظ بر خود نهاد.
دوران جوانی حافظ مصادف بود با افول سلسله محلی اتابکان فارس و این ایالات مهم به تصرف خاندان اینجو در آمده بود. حافظ که در همان دوره به شهرت والایی دست یافته بود مورد توجه و امرای اینجو قرار گرفت و پس از راه یافتن به دربار آنان به مقامی بزرگ نزد شاه شیخ جمال الدین ابواسحاق حاکم فارس دست یافت.
دوره حکومت شاه ابواسحاق اینجو توأم با عدالت و انصاف بود و این امیر دانشمند و ادب دوست در دوره حکمرانی خود که از سال 742 تا 754 ه.ق بطول انجامید در عمرانی و آبادانی فارس و آسایش و امنیت مردم این ایالت بویژه شیراز کوشید.
حافظ از لطف امیرابواسحاق بهره مند بود و در اشعار خود با ستودن وی در القابی همچون (جمال چهره اسلام) و (سپهر علم وحیاء) حق شناسی خود را نسبت به این امیر نیکوکار بیان داشت.
پس از این دوره صلح و صفا امیر مبارزه الدین مؤسس سلسله آل مظفر در سال 754 ه.ق بر امیر اسحاق چیره گشت و پس از آنکه او را در میدان شهر شیراز به قتل رساند حکومتی مبتنی بر ظلم و ستم و سخت گیری را در سراسر ایالت فارس حکمفرما ساخت.
امیر مبارز الدین شاهی تند خوی و متعصب و ستمگر بود.حافظ در غزلی به این موضوع چنین اشاره می کند:
راستی خاتم فیروزه بو اسحاقی —– خوش درخشید ولی دولت مستعجل بود
دیدی آن قهقهه کبک خرامان حافظ —– که زسر پنجه شاهین قضا غافل بود
لازم به ذکر است حافظ در معدود مدایحی که گفته است نه تنها متانت خود را از دست نداده است بلکه همچون سعدی ممدوحان خود را پند داده و کیفر دهر و ناپایداری این دنیا و لزوم رعایت انصاف و عدالت را به آنان گوشزد کرده است.
اقدامات امیر مبارزالدین با مخالفت و نارضایتی حافظ مواجه گشت و وی با تاختن بر اینگونه اعمال آن را ریاکارانه و ناشی از خشک اندیشی و تعصب مذهبی قشری امیر مبارز الدین دانست.
سلطنت امیر مبارز الدین مدت زیادی به طول نیانجامید و در سال 759 ه.ق دو تن از پسران او شاه محمود و شاه شجاع که از خشونت بسیار امیر به تنگ آمده بودند توطئه ای فراهم آورده و پدر را از حکومت خلع کردند. این دو امیر نیز به نوبه خود احترام فراوانی به حافظ می گذاشتند و از آنجا که بهره ای نیز از ادبیات و علوم داشتند شاعر بلند آوازه دیار خویش را مورد حمایت خاص خود قرار دادند.
اواخر زندگی شاعر بلند آوازه ایران همزمان بود با حمله امیر تیمور و این پادشاه بیرحم و خونریز پس از جنایات و خونریزی های فراوانی که در اصفهان انجام داد و از هفتاد هزار سر بریده مردم آن دیار چند مناره ساخت روبه سوی شیراز نهاد.
مرگ حافظ احتمالاً در سال 971 ه.ق روی داده است و حافظ در گلگشت مصلی که منطقه ای زیبا و با صفا بود و حافظ علاقه زیادی به آن داشت به خاک سپرده شد و از آن پس آن محل به حافظیه مشهور گشت.
نقل شده است که در هنگام تشییع جنازه خواجه شیراز گروهی از متعصبان که اشعار شاعر و اشارات او به می و مطرب و ساقی را گواهی بر شرک و کفروی می دانستند مانع دفن حکیم به آیین مسلمانان شدند.
در مشاجره ای که بین دوستداران شاعر و مخالفان او در گرفت سرانجام قرار بر آن شد تا تفألی به دیوان خواجه زده و داوری را به اشعار او واگذارند. پس از باز کردن دیوان اشعار این بیت شاهد آمد:
قدیم دریغ مدار از جنازه حافظ —– که گرچه غرق گناه است می رود به بهشت
حافظ بیشتر عمر خود را در شیراز گذراند و بر خلاف سعدی به جز یک سفر کوتاه به یزد و یک مسافرت نیمه تمام به بندر هرمز همواره در شیراز بود.
وی در دوران زندگی خود به شهرت عظیمی در سر تا سر ایران دست یافت و اشعار او به مناطقی دور دست همچون هند نیز راه یافت. نقل شده است که وی مورد احترام فراوان سلاطین آل جلایر و پادشاهان بهمنی دکن هندوستان قرار داشت و پادشاهان زیادی او را به پایتخت های خود دعوت کردند. حافظ تنها دعوت محمود شاه بهمنی را پذیرفت و عازم آن سرزمین شد ولی چون به بندر هرمز رسید و سوار کشتی شد طوفانی در گرفت و خواجه که در خشکی، آشوب و طوفان حوادث گوناگونی را دیده بود نخواست خود را گرفتار آشوب دریا نیز بسازد از این رو از مسافرت شد.
شهرت اصلی حافظ و رمز پویایی جاودانه آوازه او به سبب غزلسرایی و سرایش غزل های بسیار زیباست.
ویژگی های شعر حافظ
برخی از مهم ترین ابعاد هنری در شعر حافظ عبارتند از:
1- رمز پردازی و حضور سمبولیسم غنی
رمز پردازی و حضور سمبولیسم شعر حافظ را خانه راز کرده است و بدان وجوه گوناگون بخشیده است. شعر وی بیش از هر چیز به آینه ای می ماند که صورت مخاطبانش را در خود می نمایاند، و این موضوع به دلیل حضور سرشار نمادها و سمبول هایی است که حافظ در اشعارش آفریده است و یا به سمبولهای موجود در سنت شعر فارسی روحی حافظانه دمیده است.
چنان که در بیت زیر “شب تاریک” و “گرداب هایل” و . . . را می توان به وجوه گوناگون عرفانی، اجتماعی و شخصی تفسیر و تأویل کرد:
شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل
کجا دانند حال ما سبکباران ساحلها
2-رعایت دقیق و ظریف تناسبات هنری در فضای کلی ادبیات
این تناسبات که در لفظ قدما (البته در معنایی محدودتر) “مراعات النظیر” نامیده می شد، در شعر حافظ از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است.
به روابط حاکم بر اجزاء این ادبیات دقت کنید:
ز شوق نرگس مست بلند بالایی
چو لاله با قدح افتاده بر لب جویم
شدم فسانه به سرگشتگی که ابروی دوست
کشیده در خم چوگان خویش، چون گویم
3-لحن مناسب و شور افکن شاعر در آغاز شعرها
ادبیات شروع هر غزل قابل تأمل و درنگ است. به اقتضای موضوع و مضمون، شاعر بزرگ لحنی خاص را برای شروع غزلهای خود در نظر می گیرد، این لحنها گاه حماسی و شورآفرین است و گاه رندانه و طنزآمیز و زمانی نیز حسرتبار و اندوهگین.
بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم
فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو در اندازیم
***
من و انکار شراب این چه حکابت باشد
غالباً این قدرم عقل و کفایت باشد
***
ما آزموده ایم در این شهر بخت خویش
باید برون کشید از این ورطه رخت خویش
4- طنز
زبان رندانه شعر حافظ به طنز تکیه کرده است. طنز ظرفیت بیانی شعر او را تا سر حد امکان گسترش داده و بدان شور و حیاتی عمیق بخشیده است. حافظ به مدد طنز، به بیان ناگفته ها در عین ظرافت و گزندگی پرداخته و نوش و نیش را در کنار هم گرد آورده است.
پادشاه و محتسب و زاهد ریاکار، و حتی خود شاعر در آماج طعن و طنز شعرهای او هستند:
فقیه مدرسه دی مست بود و فتوا داد
که می حرام، ولی به ز مال او قافست
باده با محتسب شهر ننوشی زنهار
بخورد باده ات و سنگ به جام اندازد
5- ایهام و ابهام
شعر حافظ، شعر ایهام و ابهام است، ابهام شعر حافظ لذت بخش و رازناک است.
نقش موثر ایهام در شعر حافظ را می توان از چند نظر تفسیر کرد:
اول، آن که حافظ به اقتضای هنرمندی و شاعریش می کوشیده است تا شعر خود را به ناب ترین حالت ممکن صورت بخشد و از آنجا که ابهام جزء لاینفک شعر ناب محسوب می شود، حافظ از بیشترین سود و بهره را از آن برده است.
دوم آن که زمان پرفتنه حافظ، از ظاهر معترض زبانی خاص طلب می کرد؛ زبانی که قابل تفسیر به مواضع مختلف باشد و شاعر با رویکردی که به ایهام و سمبول و طنز داشت، توانست چنین زبان شگفت انگیزی را ابداع کند؛ زبانی که هم قابلیت بیان ناگفته ها را داشت و هم سراینده اش را از فتنه های زمان در امان می داشت.
سوم آن که در سنن عرفانی آشکار کردن اسرار ناپسند شمرده می شود و شاعر و عارف متفکر، مجبور به آموختن زبان رمز است و راز آموزی عارفانه زبانی خاص دارد. از آن جا که حافظ شاعری با تعلقات عمیق عرفانی است، بی ربط نیست که از ایهام به عالیترین شکلش بهره بگیرد:
دی می شد و گفتم صنما عهد به جای آر
گفتا غلطی خواجه، در این عهد وفا نیست
ایهام در کلمه “عهد” به معنای “زمانه” و “پیمان”
دل دادمش به مژده و خجلت همی برم
زبن نقد قلب خویش که کردم نثار دوست
ایهام در ترکیب “نقد قلب” به معنای “نقد دل” و “سکه قلابی”
عمرتان باد و مرادهای ساقیان بزم جم
گر چه جام ما نشد پر می به دوران شما
ایهام در کلمه “دوران” به معنای “عهد و دوره” و “دورگردانی ساغر”
تفکر حافظ عمیق و زنده پویا و ریشه دار و در خروشی حماسی است. شعر حافظ بیت الغزل معرفت است.
جهان بینی حافظ
از مهمترین وجوه تفکر حافظ را می توان به موارد زیر اشاره کرد:
1- نظام هستی در اندیشه حافظ همچون دیگر متفکران عارف، نظام احسن است، در این نظام گل و خار در کنار هم معنای وجودی می یابند.
حافظ از باد خزان در چمن دهر مرنج
فکر معقول بفرما، گل بی خار کجاست؟
من اگر خارم اگر گل، چمن آرایی هست
که از آن دست که او می کشدم می رویم
2- عشق جان و حقیقت هستی است و در دریای پرموج و خونفشان عشق جز جان سپردن چاره ای نیست.
در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد
عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد
عقل می خواست کز آن شعله چراغ افروزد
دست غیب آمد و بر سینه نامحرم زد
3- تسلیم و رضا و توکل ابعاد دیگری از اندیشه و جهان بینی حافظ را تشکیل می دهد.
آنچه او ریخت به پیمانه ما نوشیدیم
اگر از خمر بهشت است و اگر باده مست
تکیه بر تقوی و دانش در طریقت کافریست
راهرو گر صد هنر داد توکل بایدش
4- فرزند زمان خود بودن، نوشیدن جان حیات در لحظه، درک و دریافت حالات و آنات حقیقی زندگی
به مأمنی رو و فرصت شمر طریقه عمر
که در کمینگه عمرند قاطعان طریق
فرصت شما و صحبت کز این دو راهه منزل
چون بگذریم دیگر نتوان بهم رسیدن
5- انتظار و طلب موعود،
انتظار رسیدن به فضایی آرمانی از مفاهیم عمیقی است که در سراسر دیوان حافظ به صورت آشکار و پنهان وجود دارد، حافظ گاه به زبان رمز و سمبول و گاه به استعاره و کنایه در طلب موعود آرمانی است. اصلاح و اعتراض، شعر حافظ را سرشار از خواسته ها و نیازهای متعالی بشر کرده است:
مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید
که از انفاس خوشش بوی کسی می آید
***
ای پادشه خوبان، داد از غم تنهایی
دل بی تو به جان آمد وقت است که بازآیی
***
یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور
کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور
***
رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند
چنان نماند و چنین نیز هم نخواهد ماند


نظر شما  ( )

<      1   2   3   4   5      >

لیست کل مطالب خانه آرزو 

.•¤**¤•. گوگل ارث Google Earth 5.1.7894.7252 Final .•¤**¤•.
.•¤**¤•. عکس هایی فوق العاده زیبا .•¤**¤•.
.•¤**¤•. داستان کوتاه و جالب به نام یکی از بستگان خدا .•¤**¤•.
.•¤**¤•. تبریک سال نو .•¤**¤•.
.•¤**¤•. نقاشی آنلاین .•¤**¤•.
[عناوین آرشیوشده]


 

Powered by : پارسی بلاگ
Webloge Designed By : نیــم نــام